برای پدر شدن آماده باش (قسمت اول)
تولد نوزاد، رویدادی بزرگ در زندگی شماست. این لحظه، پایان 9 ماه انتظار و شروع یک زندگی جدید و آغاز رسمی روابطی جدید و صفحه نخست داستان زندگی یک عمر است. معمولا از هر 10 مرد 9 مرد مایل به حضور در لحظه وضع حمل همسرشان هستند.
نقش شما
نقش شما به عنوان پدر در هنگام زایمان همسرتان چیست و به خاطر چه کسی باید در اتاق زایمان حضور داشته باشید؟ به خاطر خودتان، همسرتان و یا نوزادتان؟ در واقع به خاطر هر سه. شما در اتاق زایمان شاهد بخشی از تاریخ زندگی خود هستید. در این موقعیت، شما حامی نزدیک ترین فردتان، در یکی از سخت ترین تجربیات جسمی و روحی او جهت تولد نوزادی که به طور مشترک به وجود آورده و پرورش داده اید، خواهید بود. ضمنا، شما به عضو جدید خانواده تان خوش آمد خواهید گفت. برای بسیاری از مردان، لحظه تولد نوزاد رویدادی تقریبا اعجازانگیز است، اما مشاهده همسر در حال درد کشیدن، می تواند ناگوار و غم انگیز نیز باشد، به ویژه اگر ندانید که دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
ایفای نقش پدر
برای آنکه نقش خود را به طور کامل ایفا کنید، باید از مکانیزم زایمان آگاهی داشته باشید. اگر بخواهید در حین زایمان مدام از همسرتان یا پزشکان و ماماها بپرسید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، کمکی به همسرتان نخواهید کرد. این گونه سوالات در چنین شرایطی، وقت همسرتان و کادر پزشکی را تلف خواهد کرد. همسرتان از شما انتظار دارد خواسته ها و احساساتی را که قبلا برای شما شرح داده، به آگاهی کادر پزشکی برسانید. ضمنا شما باید به همسرتان کمک کنید تا در این شرایط، بر ترس و اضطراب زایمان غلبه کند.
برنامه ریزی برای زایمان
ماماها و پزشکان، اغلب به زوج ها توصیه می کنند که برنامه ریزی مکتوبی قبل از تولد نوزاد انجام دهند تا هیچ چیز از قلم نیفتد. البته ممکن است اتفاقات پیش بینی نشده ای سبب تغییر برنامه شوند، اما مکتوب کردن برنامه به هر حال باعث آمادگی بیشتر شما برای پیشبرد این امر خواهد شد. از آنجایی که همسرتان زایمان را تجربه خواهد کرد، بدیهی است که خواسته های او در برنامه ریزی باید در اولویت باشند.
پس سعی کنید که حتما به این مساله توجه کافی داشته باشید. البته این برنامه ریزی، امری حدودی است و وقتی زایمان آغاز می شود، ممکن است همسرتان بخواهد برخی نظرات خود را تغییر دهد. در برنامه ریزی برای زایمان و تولد نوزاد، موضوعات زیر باید در نظر گرفته شوند:
فردی که زایمان را انجام خواهد داد، نظرات همسرتان، روش های تسکین درد مورد نظر همسرتان، انتخاب همسرتان برای نحوه وضع حمل، آن دسته اقدامات پزشکی که همسرتان نسبت به آنها رضایت دارد، انتخاب همسرتان برای اولین برخورد با نوزاد پس از تولد، نگرش همسرتان نسبت به تغذیه نوزاد با شیر مادر، تصمیم گیری در خصوص مشکلات پیش بینی نشده نظیر نیاز به عمل سزارین یا دیگر اقدامات برای تسریع روند زایمان.
نکات ویژه
دلایل خوب فراوانی برای حضور پدر در لحظه تولد نوزاد وجود دارد که برخی از آنها بدین قرارند: تولد نوزاد، لحظه ای فراموش نشدنی و تاثیر گذار در زندگی است، حمایت از همسر، کمک به همسر در برقراری ارتباط با کادر پزشکی، خوشامدگویی به نوزاد!
برخی چیزها که باید برای مراجعه به بیمارستان آماده شوند:
فهرستی از شماره تلفن بستگان و دوستان نزدیک، مقداری نوشیدنی و غذای سبک، دوربین عکاسی یا فیلمبرداری برای ثبت تصویر نوزاد بلافاصله پس از تولد.
ساک همسرتان باید حاوی این موارد باشد:
لباس راحت، سینه بند مخصوص شیردهی، نوار بهداشتی، لباس زیر راحت و مناسب، لوازم شخصی نظیر مسواک و خمیر دندان، حوله، برس، صابون و موارد مشابه.
لوازم مورد نیاز برای نوزاد
پوشک، لباس نوزادی، لباس گرم برای خروج از بیمارستان و رفتن به منزل، پتوی سبک.
آنچه که رخ خواهد داد
شما و همسرتان چه تصمیم بگیرید که زایمان در منزل انجام شود و چه بخواهید که این کار در بیمارستان صورت پذیرد، دست کم یک ماما را در کنار خود خواهید داشت. اگر زایمان در منزل انجام شود، شما عملا دستیار آن ماما خواهید بود. برای زایمان در بیمارستان، معمولا پزشکانی نیز در اتاق زایمان حضور خواهند داشت که البته آنان نیز مایلند شما تا جایی که ممکن است در زایمان همکاری داشته باشید.
حامی همسرتان باشید
ما با پزشکان تفاوت داریم، بنابراین ممکن است مایل باشیم نقشی حاشیه ای ایفا کنیم و همسرمان را برای زایمان به دست متخصصین بسپاریم. اما در چنین شرایطی نیز وظیفه ای بسیار مهم یعنی حمایت از همسر بر عهده شما خواهد بود.
حضور شما در هنگام زایمان سبب خواهد شد که همسرتان بتواند شما را که پدر نوزاد هستید، در میان چهره های ناآشنای کادر پزشکی ببیند. او ممکن است بخواهد با شما در خصوص توصیه های کادر پزشکی گفت و گو کند و آنها را با برنامه ای که قبلا به کمک یکدیگر تهیه کرده بودید، مقایسه نماید. ممکن است لحظاتی وجود داشته باشند که آنچه به گفته کادر پزشکی روش بهتری برای انجام زایمان است، با آنچه همسرتان حس می کند متفاوت باشد، در چنین شرایطی به حرف همسرتان گوش کنید. از او حمایت نمایید و خواسته ها و نظراتش را به کادر پزشکی منتقل سازید. مشاهده درد کشیدن آنکه دوستش دارید ممکن است ناراحت کننده باشد، اما به خاطر داشته باشید که درد، بخش طبیعی از زایمان است. غریزه حمایتی شما ممکن است سبب شود که به کادر پزشکی فشار آورید تا اقدامی جهت تسکین درد همسرتان به عمل آورند، اما بهتر است قدری تامل کنید و به این موضوع بیندیشید که تحمل این لحظات به تولد نوزادتان منجر خواهد شد. پس بهتر است با تشخیص صحیح موقعیت، خونسردی خود را حفظ کنید.
راه های کمک به همسرتان در حین زایمان
زایمان می تواند فرآیندی طولانی و خسته کننده باشد و هنگامی که همسرتان در حال انجام آن است، راه های زیادی وجود دارند که شما به او کمک کنید و تشویقش نمایید. برخی از آنها بدین قرارند:
پشت او را بمالید تا درد ناشی از انقباضات را تسکین دهید، خود را تکیه گاه او قرار دهید تا بتواند وضعیت هایی که باعث تسکین درد می شوند و آنها را در کلاس های دوران بارداری فرا گرفته، قرار گیرد، پیشانی او را پاک کنید و نوازش دهید، تشویقش کنید و به او کمک نمایید تا نفس عمیق بکشد، اگر میل داشت، قدری نوشیدنی به او بدهید، موسیقی آرام بخشی برای او پخش کنید، از طریق گفت و گو با او، حواسش را از درد پرت نمایید، زمان انقباضات او را مورد توجه قرار دهید، فرم های ضروری بیمارستان را پر کنید.
سوپاپ اطمینان باشید!
در طی زایمان ممکن است در لحظاتی درد همسرتان آنقدر زیاد شود که او متانت خود را از دست بدهد و بر سر کسی فریاد بکشد. او ممکن است این کار را با کادر پزشکی بکند. البته آنان تجربه کافی در این خصوص دارند و می دانند که این عمل، خارج از اراده خانم ها در حین وضع حمل است. همسرتان ممکن است بر سر شما نیز فریاد بکشد، پس انتظار و آمادگی آن را داشته باشید. شما باید در واکنش به چنین رفتاری، سخنانی آرامش بخش و تشویق کننده به همسرتان بگویید. باید بدانید که فریاد کشیدن همسرتان بر سر شما، به دلیل صمیمیتی است که او نسبت به شما دارد.
پس از تولد نوزاد
وقتی نوزاد شما به دنیا آمد، ماماها یا پرستاران او را تمیز خواهند کرد و پس از دقایق کوتاهی او را به شما خواهند داد. معمولا زمانی که همسرتان در حال دریافت مراقبت های پزشکی (مثل جداسازی جفت) است، نوزاد تحویل شما داده خواهد شد. غیر ممکن است که در چنین لحظه ای شما احساساتی نشوید. از بروز عواطف و احساساتتان شرم نکنید. کادر پزشکی در گذشته پدران زیادی را دیده اند که همگی آنها احساساتی مشابه شما داشته اند. پیوند شما با نوزاد از همین لحظه آغاز می شود. کادر پزشکی به سرعت کارهایشان را انجام می دهند و محل را ترک می کنند تا شما و همسرتان با نوزاد تنها باشید. قدر این لحظات گرانبها را بدانید و آن را از دست ندهید. ممکن است همسرتان بخواهد در خصوص زایمان با شما سخن بگوید، یا از آنچه شما دیده اید و تجربه کرده اید، اطلاع حاصل نماید. شاید هم فقط از شما بخواهد که با هم به نوزاد دوست داشتنی کوچکتان خیره شوید.
یک وقفه عجیب
اگر زایمان همسرتان پیچیده و همراه با عوارضی باشد، یا او تحت عمل سزارین قرار گرفته باشد، ممکن است مجبور باشد مدتی در بیمارستان بماند تا بهبود نسبی حاصل کند. شما هم خسته اید و ممکن است بخواهید به منزل بروید تا استراحت کنید. از این بابت ناراحت نباشید. قطعا به زودی انرژی کافی به دست خواهید آورد. اگر بچه های دیگری هم داشته باشید، آنها به محبت و توجه ویژه شما در این برهه نیازمندند.
منبع:ماهنامه دنیای سلامت شماره ی 29
چگونه یک تیپ مردانه و شیک داشته باشیم
ظاهر شما نقش مهمی در تاثیر بر روی دیگران از جمله همکاران و رئیستان دارد.در اینجا نکاتی را برای شما ذکر می کنیم که با کمک آنها می توانید در محیط کار و اجتماع، خود را شیک و متمایز از سایرین نشان بدهید.
در دنیای متحد و یک شکل امروز که بیشتر افراد شبیه به هم لباس می پوشند، اگر می خواهید در دنیای حرفه ای رقابتی امروز پیشرفت کنید و از دیگران متمایز باشید، یکی از روش ها توجه به ظاهر و لباس است. ظاهر شما نقش مهمی در تاثیر بر روی دیگران از جمله همکاران و رئیستان دارد.در اینجا نکاتی را برای شما ذکر می کنیم که با کمک آنها می توانید در محیط کار و اجتماع، خود را شیک و متمایز از سایرین نشان بدهید.
کت شلوار
کت شلوار اصلی ترین بخش لباس رسمی است. یک کت شلوار شیک ظاهری کامل، سنتی و رسمی را در ذهن تداعی می کند. اما سنتی بودن نباید به معنی ملال آور و یکنواخت باشد. انتخاب پارچه با طرح ظریف یا راه های باریک، کت شلوار را جذابتر می کند و در دریای کت شلوارهای سرمه ای، زغال سنگی و مشکی تکرنگ و ساده، متمایز و برجسته می شود. شما می توانید از برندهای معروف و معتبر استفاده کنید. راه دیگر تهیه کت شلوار سفارشی است که به شما اجازه می دهد تا پارچه و مدل کت را خودتان انتخاب کنید.
دکمه سرآستین
دکمه های سرآستین، جواهرات و دکمه های تزئینی هستند که برای تزئین و بستن دو بخش سر آستین پیراهن استفاده می شود. دگمه سرآستین یک وسیله جانبی خیلی کوچک است که بیشتر در مواقع رسمی استفاده می شود و تاثیر زیادی در ظاهر کت یا پیراهن مردانه دارد. می توانید با استفاده از دکمه سرآستین، در محیط کار خود به عنوان فردی رسمی و کلاسیک ظاهر شوید.این روزها بیشتر افراد از دکمه سرآستین فولاد ضد زنگ استفاده می کنند، بنابراین اگر می خواهید بین سایر افراد برجسته و مشخص باشید، دکمه سرآستین طلایی انتخاب کنید که مدلی ظریف و زیبا است. یک راه دیگر برای اینکه متمایز و شیک باشید، انتخاب دکمه سرآستین با سنگ قیمتی و اصل مثل عقیق یا زمرد است. دکمه سرآستین های دست ساز هم نمونه خوبی است، اما بسیار گرانقیمت است.
ساعت
ساعت یکی از مهمترین وسایل جانبی است که هر مردی باید داشته باشد؛ اولین چیزی که در یک ساعت مردانه باید جستجو کرد، یک صفحه بزرگ است. یکی از مزایای صفحه بزرگ این است که مدل عقربه های ساعت به خوبی دیده می شود و می توان سبک و مد را به عقربه های استاندارد ساعت افزود. سعی کنید ساعت های شیک و زیبا از برندهای معروف خریداری کنید.
کفش
کفش مشکی چرمی رسمی ترین مدل کفش است. اما می توانید گاهی اوقات به جای آن از کفش قهوه ای یا قرمز خیلی تیره استفاده کنید. همچنین می توانید مدل کفش خود را تغییر بدهید و کفش دلخواه خود را از بین کفش های بدون بند رویه پهن (Loafers)، کفش های پنجه گرد یا کفش های نوک تیز انتخاب کنید.کفش فقط یک وسیله کاربردی نیست، بلکه یک وسیله جانبی مهم در لباس محسوب می شود. به عنوان مثال اگر کت شلوار روشن پوشیده اید، می توانید کفش قهوه ای مایل به زرد را با آن ست کنید یا با کت شلوار تیره رنگ، کفش پوست شیک و زیبایی را بپوشید. یادتان باشد اگر قصد دارید خاص و متفاوت باشید، نباید در خرید کفش صرفه جویی و خسیسی به خرج بدهید. اگر در طول روز زمانی طولانی سرپا هستید و کفش به پا دارید، بهتر است کفشی راحت و با کیفیتی خوب انتخاب کنید.
مو
تنوع مدل مو همیشه زیاد است. در دنیای متحد الشکل و تجاری، مدل مو (که شامل موی صورت هم می شود) می تواند به عنوان علامت تجاری و مشخصه شما محسوب بشود. در راستای هدف متفاوت بودن، باید مدل موی متفاوت تری انتخاب کنید، اما مدلی که انتخاب می کنید باید رسمی باشد. مواظب باشید طوری به نظر نرسد که برای آرایش موی خود تلاش زیادی انجام داده اید.
عطر و ادکلن
ادکلن هم یکی از موارد مهم در ظاهر شما است. هنگامی که در یک قرار تجاری و رسمی برای اولین بار با افراد ملاقات می کنید، داشتن بو و رایحه خاص و منحصر به فرد می تواند تاثیر اولیه بسیار خوبی بر روی دیگران بگذارد. پس انتخاب ادکلنی خوش بو و با رایحه ای خاص اهمیت زیادی دارد.
وسیله نوشتن
حتی اگر شما بیشتر وقت خود را با کامپیوتر صرف می کنید، بازهم به یک قلم خوب برای امضا و کارهای ضروری مثل نوشتن فوری یک یادداشت یا مطلبی در یک جلسه رسمی نیاز دارید. یک قلم کلاسیک و درجه یک ارزان قیمت نیست، اما ارزش خرج کردن را دارد. یک روان نویس یا خودنویس عالی و شیک که از بیرون کت یا کیف شما دیده می شود، وسیله ای کاربردی و بسیار شیک و جالب است.
کیف
وقتی که شما با خودتان کیف حمل می کنید تقریبا به این معنی است که اطلاعات کاری خود را به همراه دارید و در عین حال باید توجه داشته باشید که هنگام استفاده از کیف دستی، شیک و مناسب به نظر برسید. سه نوع اصلی کیف دستی وجود دارد که می توانید انتخاب کنید: کیف چرمی بزرگ و نازک، کیف اسناد کلاسیک، یک کیف بنددار که روی شانه آویزان می شود.از آنجایی که شما احتمالا قصد دارید که کیف را هرروز هفته استفاده کنید و دوست دارید آن را باهر لباسی که می پوشید ست کنید، بهترین رنگ مشکی یا قهوه ای خیلی تیره است. اگر می خواهید کیف دومی داشته باشید که در مواقع رسمی تر و مهمتر از آن استفاده کنید و برجسته تر و شیک تر به نظر برسید، یک کیف چرمی قهوه ای انتخاب کنید تا جلوه خاصی به ظاهر شما ببخشد.
برای پدر شدن آماده باش (قسمت سوم)
این قسمت حمام و ماساژ نوزادان
حمام کردن کودک
حمام کردن، یکی از جنبه های مهم زندگی کودکان است که پدران می توانند به خوبی در آن به ایفای نقش بپردازند. با پذیرش مسوولیت حمام کردن شیرخوارتان، نه تنها وقت بیشتری جهت استراحت در اختیار همسرتان قرار می دهید، بلکه فرصتی نیز برای سپری کردن اوقاتی بیشتر با شیرخوارتان به دست می آورید.
وسایل مورد نیاز برای استحمام کودک
لگن یا وان مخصوص حمام کردن کودک، شامپو و لوسیون مخصوص کودک، حوله ای ضخیم گرم، پوشک تمیز، لباس تمیز
روش استحمام کودک
انواع مختلفی از وان های حمام شیرخواران در بازار وجود دارد. برخی از آنها دارای پایه های مستقل هستند و بر روی زمین قرار می گیرند و برخی دیگر بر روی وان های بزرگ تر سوار می شوند . یکی از ساده ترین روش های حمام کردن کودک آن است که آستین هایتان را بالا بزنید، روی وان خم شوید و شیرخوارتان را درون آب نگه دارید . اگر نگران لیز خوردن کودک در هنگام حمام کردن او هستید، می توانید تکه ای اسفنج را برای اطمینان خاطر بیشتر در داخل وان و زیر بدن کودک قرار دهید. روش دیگر حمام کردن کودک آن است که خودتان نیز همراه او به حمام بروید و او را در حالی که صورتش رو به بالا، سرش بر روی زانویتان و پاهایش به سمت شکم تان است در آغوش بگیرید و بشوئید.
مراحل اصلی استحکام شیرخوار
- هر ساعتی از روز می توان کودک را حمام نمود، اما حمام کردن کودک قبل از زمان خواب، به آرامش و خواب راحت او کمک می کند.
- تمام وسایل مورد نیاز استحمام کودک را از قبل آماده کنید و در حمام قرار دهید.
- داخل وان کودک آب بریزید. عمق آب داخل وان بهتر است حدود 13 سانتیمتر باشد. دمای آب داخل وان را با آرنج خود (که از کف دست نسبت به گرما حساس تر است) آزمایش کنید تا مطمئن شوید که حرارت آب مناسب است. دمای مطلوب آب برای شست و شوی کودک، حدود 29 درجه ی سانتیگراد می باشد، به منظور جلوگیری از ناراحتی کودک بر اثر تغییر ناگهانی حرارت آب، باید ابتدا مقدار آب لازم را درون وان بریزید و سپس کودک را داخل آن قرار دهید.
- لباس های کودک را داخل حمام و درست قبل از شست و شوی او از تنش خارج نمایید. اگر خودتان نیز همراه کودک به حمام می روید، ابتدا لباس های خود را درآورید.
- برای وارد نمودن کودک به داخل آب وان، یک دست تان را پشت سر و گردن او قرار دهید و با دست دیگر پشت کمر و پاهای کودک را بگیرید و آنگاه او را به آرامی وارد آب کنید. برای ایجاد اطمینان خاطر در کودک هنگام قرار دادن او داخل آب، با صدای آهسته و ملایم با وی صحبت کنید. بیشتر شیرخواران پس از آشنایی با فضای حمام و عادت به آب ، از آن خوششان خواهد آمد و شادی و خشنودی خود را طی آب بازی با شما تقسیم خواهند نمود.
- زمانی که کودک با شادی و به راحتی داخل آب قرار گرفت، اجازه دهید. نشیمنگاه و پاهای او روی کف وان قرار گیرد و ضمن آنکه با یک دست کودک را مورد حمایت قرار می دهید، با دست آزاد دیگر، بدن او را بشوئید. آماده ی وول خوردن کودک در داخل آب باشید. اما سعی کنید دستپاچه و مضطرب نشوید، چرا که حس نگرانی و ترس شما می تواند به کودک منتقل گردد.
- پس از پایان شست و شو، فورا کودک را در داخل یک حوله ی گرم و نرم بپیچید و در حالی که وی را در آغوش دارید، کاملا او را خشک کنید. سپس پوشک او را ببندید و لباس هایش را بپوشانید.
- هنگامی که کودک داخل وان حمام است، هرگز او را به حال خود رها نکنید و لحظه ای هم از او غافل نشوید.
ماساژ دادن کودک
تماس بدنی، مهم ترین راه جهت برقراری ارتباط با شیرخواران است. ماساژ دادن از جمله ی مراقبت هایی است که پدران و مادران به یک اندازه می توانند نسبت به کودک به عمل آورند. این کار می تواند سبب نزدیکی جسمی و عاطفی شما به کودک، قبل از زبان باز کردن، آیا امکان درک گفته های شما توسط کودک شود. نتایج تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان می دهند که تماس محبت آمیز، امری فراتر از آرام کردن کودک است. این کار حتی به رشد و نمو جسمی و عاطفی کودک نیز کمک می کند.
روش ماساژ دادن کودک
همیشه کودک را در یک اتاق گرم ماساژ دهید. پیش از شروع ماساژ، از گرم بودن دست هایتان نیز اطمینان حاصل کنید. ضمنا، زمانی را برای ماساژ دادن کودک انتخاب کنید که زیاد خواب آلود نباشد.
- لباس کودک را درآورید و او را در یک حوله ی نرم بخوابانید.
- ماساژ دادن کودک را از سر او شروع کنید. فرق سر، پیشانی و گونه های کودک را با حرکات چرخشی و ملایم دست تان، به آرامی ماساژ دهید .
- پس از آن، گردن، شانه ها و بازوهای کودک را ماساژ دهید. سپس با فشار آرام دست به سمت پائین، سینه و شکم کودک را ماساژ دهید.
- برای ماساژ پاهای کودک، دست تان را از روی ران های او به سمت زانوهایش حرکت دهید. اطراف پاشنه و قوزک پای کودک را نیز به آرامی ماساژ دهید.
- دست آخر نیز کف پای کودک را از سمت پاشنه به سمت انگشتان ماساژ دهید. سپس انگشتان پای او را نیز ماساژ دهید.
- پس از پایان ماساژ قسمت جلویی بدن کودک، اگر هنوز آرام و خشنود بود، او را پشت و رو کنید و پشتش را نیز ماساژ دهید.
- هنگام ماساژ کودک، به چشمان او خیره شوید.
منبع: ماهنامه تخصصی در زمینه پزشکی و پیراپزشکی ، دنیای سلامت شماره 32
تن فروشـی برای بقا !
زمانی که "رانا جلیل" زن 38 ساله عراقی سال گذشته شوهر خود را در انفجاری در بغداد از دست داد هرگز نمی توانست تصور کند که روزی برای تامین غذای فرزندانش به تن فروشی رو خواهد آورد.
به گزارش عصر ایران (asriran.com) به نقل از شبکه خبری الجزیره، "رانا" مادر چهار فرزند به دنبال کار می گشت اما فرصت های شغلی در عراق از زمان هجوم آمریکا کاهش یافته بود.
وی به صاحبان فروشگاه ها، کارگران ادارات و شرکت ها التماس کرد استخدامش کنند اما به دلیل آنچه "تبعیض نژادی" خواند موفق به یافتن کار نشد.
چند هفته پس از مرگ شوهر این زن، یک پزشک تشخیص داد که فرزندان وی دچار سوء تغذیه شده اند.
"رانا" روزهایی را به یاد می آورد که یاس و نومیدی وی را به سمت فاحشگی سوق داد: "در آغاز، این روزها بدترین روزهای زندگیم بودند. شوهرم اولین مردی بود که با وی همخوابگی داشتم اما گزینه دیگری نداشتم ... بچه هایم گرسنه بودند."
وی خانه اش را ترک کرد و به سوی نزدیکترین بازار به راه افتاد تا شخصی را برای سکس در ازای دریافت پول بیابد.
"رانا" در این باره می گوید: "من یک زن خوش سیما هستم و از این رو پیدا کردن مشتری برایم سخت نبود. زمانی که مشتری خود را یافته و با هم به بستر رفتیم ابتدا سعی کردم فرار کنم ... نمی توانستم دست به چنین کاری بزنم اما وی (مشتری) به من حمله و تجاوز کرد. پس از آنکه مبلغ را پرداخت کرد این کار برای من به پایان رسیده بود."
وی ادامه می دهد: "هنگامی که با این پول مقداری غذا خریداری کرده و به خانه ام بازگشتم، فرزندانم فریاد شادی سردادند و آنگاه بود که فهمیدم «شرف و آبرو» در مقایسه با گرسنگی فرزندانم اهمیتی ندارد."
استیصال بیوه زنان عراقی
پیش از هجوم آمریکا به عراق، زنان بیوه این کشور به ویژه آنهایی که شوهرانشان را در جنگ با ایران از دست داده بودند غرامت دریافت می کردند و فرزندانشان از آموزش رایگان برخوردار بودند. حتی در برخی موارد خانه رایگان در اختیار آنها قرار می گرفت.
با این حال اکنون چنین مزایایی وجود ندارد و بیوه زنان عراقی منابع اندکی در اختیار دارند.
براساس گزارش سازمان غیردولتی "آزادی زنان در عراق"، 15 درصد زنان عراقی که بر اثر جنگ بیوه شده اند از روی ناچاری به دنبال ازدواج موقت یا فحشا هستند.
"نوها سلیم"، یک سخنگوی این سازمان به الجزیره گفت: "زنان بیوه یکی از اولویت های ما هستند اما وضعیت آنها روز به روز بدتر می شود و احساس می کنیم رسیدگی به این مشکل کاری غیرممکن شده است. صدها زن به دلیل امتناع کارفرمایان از استخدام آنها به دنبال یک راه ساده برای حمایت از عزیزانشان هستند."
وی افزود: "این سازمان (NGO) ناپدید شدن حدود 4 هزار زن را از مارس 2003 تاکنون مستند کرده که 20 درصد از آنها زیر 18 سال سن دارند."
سازمان "آزادی زنان در عراق" معتقد است که اغلب این زنان دزدیده شده و برای روسپی گری در خارج از عراق فروخته شده اند.
هرچند آمار دقیقی درباره تعداد کلی زنان بیوه در عراق وجود ندارد اما وزارت امور زنان این کشور می گوید: دست کم 350 هزار زن بیوه تنها در بغداد وجود دارد.
تجارت تلخ
در زمانی که وضع زندگی خانواده های عراقی بدتر از گذشته شده برخی از آنها مجبور شده اند دردناکترین تصمیمات خود از جمله فروش دخترانشان را بگیرند.
"ابواحمد" پدر معلول پنج فرزند که خود مردی بیوه است اخیرا از روی ناچاری دخترش "لینا" را برای کارگری جنسی به یک عراقی فروخت.
وی با بیان اینکه توان خرید غذا برای فرزندانش را ندارد به الجزیره گفت: "مطمئم دخترم هرجا که باشد حداقل غذایی برای خوردن خواهد داشت. من سه دختر و یک پسر دارم و مبلغی که آنها برای "لینا" پرداخت کردند برای بزرگ کردن سایر فرزندانم کافی است."
ابواحمد پیش از این دختر خود را از طریق واسطه ای با عنوان "شیدا" به گروه های اداره کننده مجالس فحشا فروخت.
"شیدا" زنان جوان را به باندهای عراقی که اداره کننده مجالس فحشا در کشورهای عرب همسایه هستند، تحویل می دهد.
این زن به خبرنگار الجزیره گفت: "وظیفه ام این است که زنانی جوان از خانواده های مستمند را متقاعد کنم که زندگی بهتری در ورای مرزهای کشور (عراق) در انتظار آنهاست."
شیدا افزود: "ما به خانواده ها کمک می کنیم که دخترانشان زنده بمانند. در صورتی که این دختران روزی حداقل دو مشتری داشته باشند غذا، مسکن و حدود 10 دلار پول به آنها خواهیم داد."
این واسطه عراقی خاطرنشان کرد: "اولویت ما دختران باکره هستند ، می توان آنها را با قیمت های بسیار بالا به میلیونرهای عرب فروخت."
فرار به عراق
"سلیم"، سخنگوی سازمان آزادی زنان عراق معتقد است که مواردی همچون مورد "لینا" به صورت معمول در عراق درآمده چرا که فقر در این کشور رو به افزایش است و خانواده های مستاصل گاهی اوقات دختران خود را در ازای کمتر از 500 دلار به قاچاقچیان می فروشند.
با این حال زنان جوان عراقی که برای فاحشگی به مراکز کشورهای همسایه برده می شوند گاهی اوقات بهای سنگین و خطرناکی می پردازند.
"سوها محمد" دختر 17 ساله پس از مرگ پدر خود از سوی مادرش – که خود یک زن روسپی است – به یک باند عراقی فروخته شد.
زمانی که وی به اردن رسید از سوی چهار مرد مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. این افراد به "سوها" گفتند که روشهای جدید کسب درآمد را به وی می آموزند.
این دختر عراقی سپس به باندی فروخته شد که دختران را در اختیار اشخاص مهم در سوریه قرار می داد. وی از آن پس اغلب در مسیر اردن – سوریه در رفت و آمد بود و در امان (پایتخت اردن) به مشتریان بانفوذ سرویس می داد.
بعد از شش ماه "سوها" موفق به فرار شد: "فرار کردم و یک خانواده عراقی به من کمک کرد تا به عراق بازگردم و اکنون عمه ام از من مراقبت می کند."
قاچاق
"مایادا زهیر"، یک سخنگوی انجمن حقوق زنان در بغداد می گوید: "سازمان های عراقی در تلاشند که وضعیت قاچاق زنان جوان از این کشور جنگ زده به کشورهای همسایه را کنترل کنند."
وی در این باره اظهار داشت: "ما تلاش می کنیم که از سرنوشت زنان بیوه و دختران نوجوان قاچاق شده مطلع شویم. متاسفانه این یک فرآیند ساده نیست و بدون حمایت بین المللی نگرانیم که اکثر زنان جوان عراقی برای تجارت جنسی به خارج از کشور برده شوند.
این گزارش می افزاید: "با این حال فاحشگی تنها گزینه ای است که اکنون برای «لطیف» - یک بیوه زن 27 ساله که شوهرش را در حمله به زائران شیعه در جنوب عراق از دست داده - باقی مانده است."
زمانی که این زن برای حمایت مالی به بستگان شوهرش مراجعه کرد آنها نتوانستند کمکی به وی نمایند.
لطیف در توجیه شغل جدید خود می گوید: "به فکر بچه ام هستم، تنها بچه ام؛ بدون پول ما گرسنه در خیابان ها سرگردان خواهیم بود."
من همسر دوم بودم و چاره ای نداشتم
زمین یخزده و لیز بود، ولی برای من که می خواستم دقایقی دیگر خودم را زیر یک ماشین پرتاپ کنم و از این زندگی سراسر رنج خلاص شوم، فرقی نمی کرد که بشدت زمین بخورم. سرم را به طرف راست گرداندم. باد سردی به صورتم خورد. ماشینی از دور می آمد. نور چراغهایش هیچ امیدی را در دلم زنده نمی کرد. جز به مرگ به چیز دیگری فکر نمی کردم، البته تنها نگرانی ام دخترک چهار ساله ام -شیرین- بود که او را به عمه اش سپرده بودم و نمی دانستم بعد از مرگم چه بلایی سرش می آید. ماشین که نزدیکتر شد، خیز برداشتم، اشهدم را گفتم و ناگهان خودم را جلوی ماشین انداختم. محکم به آسفالت سرد و خیس خوردم و صدای گوش خراش ترمز ماشین را شنیدم، اما گذشتن چرخ های آن را از روی بدنم احساس نکردم. یعنی به همین راحتی و بدون درد مرده بودم؟اما نه...بدنم داغ بود، نفس می کشیدم و هنوز می توانستم بخاری را که از بیرون آمدن نفسهایم درست می شد،ببینم. راننده از ماشین بیرون آمد و سراسیمه خود را به بالای سرم رساند و گفت:
خانم،خانم...این چه کاری بود که کردی؟ نزدیک بود مرا و خودت را بدبخت کنی... پاشو...پاشو... پاشوببینم...
سر که برگرداندم ماشین را دو – سه متر آن طرفتر دیدم. پس نقشه ام نگرفته بود. زور به وسط خیابان پریده بودم و نتوانسته بودم مرگ را به آغوش بگیرم. مرد که سی و هفت-هشت سال بیشتر نداشت، گوشه آستینم را کشید و گفت:
پاشو خانم، پاشو الان مردم جمع می شوند و فکر می کنند واقعاً من به شما زده ام.
بلند شدم. مانتو و دستهایم خیس شده بود. لجم گرفته بود در ماشین را باز کرد و گفت:
بنشین توی ماشین گرم می شوی. بخاری روشن است.
بی اراده حرفش را پذیرفتم و روی صندلی جلو نشستم و دستهایم را مقابل بخاری گرفتم. در یک لحظه گرمای دلپذیری به بدنم دوید و از اینکه می خواستم خودم را بکشم، خنده ام گرفت، اما این فقط برای یک لحظه بود و دوباره آرزو کردم ای کاش می مردم. مرد راه افتاد و گفت:
خدا را شکر که خیابان خلوت بود و کسی متوجه نشد.حوصله دردسر ندارم. خب، شما که جوانی و هزار آرزو داری، چرا می خواستی خودت را بکشی؟
جوابش را ندادم،حرفی برای گفتن نداشتم.نیم نگاهی به من انداخت و گفت:
حداقل به خاطر دردسری که می خواستی برایم بتراشی حرف بزن!می دانی اگر تو را زیر می گرفتم چی مشد؟ تو خلاص می شدی و من زندانی...آخر باید چه طوری ثابت می کردم که تو می خواستی خودت را بکشی؟
نگاهش کردم و گفتم: فکر اینجا را هم کرده بودم. سپس از جیب مانتویم نامه ای را درآوردم و گفتم:
توی این نوشته ام که قصد خود کشی داشته ام و راننده مقصر نیست.
لبخندی زد و گفت:
یعنی واقعاً می خواهی خودت را بکشی؟اخر چرا؟
خب حداقل سرگذشتت را برایم تعریف کن، بعد خودم تو را میکشم. این بار وقتی خودت را جلوی ماشینم پرت کردی اصلاً ترمز نمی کنم.
از لحن حرف زدنش خنده ام گرفت وآرام گفتم؟
واقعاً...؟
مکثی کرد و در حالی که لبخندی تحویلم می داد، گفت؟
اگر انگیزه ات قوی بود و هیچ راه حلی جز خودکشی نداشتی، آره...خب، حالا بگو ببینم چرا از زندگی سیر شده ای؟
و من بدون اینکه روبه رو را نگاه کنم چشم به دستهایم دوختم و گفتم:
پنج سال قبل وقتی فقط هفده سال داشتم به اصرار پدر و مادرم با جبار ازدواج کردم. او دوازده سال از من بزرگتر بود.یکی- دو سال اول زندگی مشکل چندانی نداشتیم، جز اینکه غیبت های طولانی او مشکوک بود. گاهی می رفت و ده- پانزده روز پیدایش نمی شد. دخترم که بدنیا آمد، سعی کردم دلگرم تر با جبار ادامه بدهم، اما یک روز خبر آوردند که او را دستگیر کرده اند. جبار عضو یک گروه قاچاق مواد مخدر بود و در دادگاه به بیست سال حبس محکوم شد . به انتظار او ماندن جایز نبود، بنابراین تقاضای طلاق دادم و مهریه ام را بخشیدم و خلاص شدم. غافل از اینکه این تازه اول بدبختی های من است. یک زن جوان بیست ساله با یک دختر دو ساله پیش هیچکس جا نداشت. مردم هر روز شایعه جدیدی درست می کردندتا آنجا که مرا هم قاچاقچی جلوه دادند. این حرف ها باعث شد هیچ کس برای خواستگاری از من قدم جلو نگذارد، مگر آدم های مسن یا هوسباز.
پدر مادرو هر روز به من فشار می آوردند که تکلیفم را روشن کنم. نه حوصله مرا داشتند، نه حوصله دخترکم را. جلو چشمم او را کتک می زدند و من نمی توانستم حرفی بزنم. جرات نداشتم پایم را از خانه بیرون بگذارم تا اینکه چند وقت قبل پدرم بعد از کلی مقدمه چینی گفت:
آقا رئوف از تو خواستگاری کرده...درست است که سنی از او گذشته، اما دنیا دیده و سالم است و می تواند سایه سرت باشد.
از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورم. آقا رئوف بقال سر کوچه مان است و حداقل سی سال از من بزرگتر است، یعنی تقریباً همسن پدرم.
پدر، آخر من کجا و آقا رئوف کجا ؟
دهانت را ببند دختر! تا آخر عمر که نمی توانی بی شوهر بمانی؟
دلم را به دریا زدم و با خود گفتم شاید ازدواج با آقا رئوف از ماندن در خانه پدر و تحقیر شدن بهتر باشد، اما وقتی رضایتم را اعلام کردم، پدرم گفت:
راستی، او تو را بدون دخترت می خواهد.
پس شیرین را چکار کنم؟
نمی دانم...تحویل خانواده پدرش بده! مگر نمی گویی عمه وکوچکش او را خیلی دوست دارد؟
اما...او پاره تن من است. او دختر من است. اگر سایه مادر بالا سرش نباشد معلوم نیست توی این جامعه چه بر سرش بیاید...
اما پدرم فقط حرف خودش را می زد. او می خواست زودتر از دست من خلاص شود. این بود که تصمیم گرفتم خودم را از این زندگی تلخ و طاقت فرسا نجات دهم...شیرین را به بهانه اینکه به مسافرت چند روزه می روم به عمه کوچکش سپردم و...
راننده ماشین که حالا می دانستم مهندس است و نامش مهرداد، گفت:
با مرگ می خواستی خودت را نجات دهی؟، خب، آن وقت تکلیف شیرین چی می شد؟ آهی کشیدم و گفتم ؟
چار? دیگری هم داشتم؟
آره همه درها که بسته نیست..مثلاً
حرفش را ادامه نداد. ماشین را کنار خیابان پارک کرد و دو لیوان شیر کاکائو داغ خرید و دوباره پشت فرمان نشست. یکی را به دست من داد و گفت:
مثلاً می توانی با یک ازدواج موقت فکر کنی و وقتی از طرف مقابل شناخت کافی به دست آوردی، به عقد دائم او در بیایی.
جرعه ای از شیر کاکائو را نوشیدم و گفتم:
نه، ازدواج موقت یعنی در به دری...تا به حال نشنیده ام چنین ازدواج هایی ختم به خیر شده باشدو در حالی که لیوان یک بار مصرف را در مشتش می شکست گفت:
ببین...راستی اسمت چی بود؟
سودابه...
ببین سودابه... من مجبورم در ماه چند روز به خاطر ماموریت به تهران بیایم.من زن و بچه دارم. از زندگی ام هم راضی ام...اما به خاطر خدا راضی ام با تو به طور موقت ازدواج کنم، به این شرط که برایت آپارتمانی اجاره کنم و خرجی ات را هم بدهم و در ماه چند روز پیش تو باشم.
فکر کردم و گفتم:
این وضع تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟
تا وقتی که تو بخواهی و قبول کنی به عقد دائم من در بیایی.
با خوشحالی گفتم:
دخترم را هم قبول خواهی کرد؟
آره...
اما خانواده ام با عقد موقت راضی نیستند.
به محضردار پول می دهم و می گویم نقش بازی کند و طوری وانمود کند که انگار به عقد دائم هم در آمده ایم...کاری به کار اینها نداشته باش!
و من احمق هم پذیرفتم...
مهرداد فقط دو ماه کرایه آپارتمان را داد و خرجم را کشید و بعد از آن انگار از من سیر شد که گفت:
بهتر است کاری دست و پا کنی، چون می ترسم حقوقم برای دو خانواده کفاف ندهد.
به این نیت که کمک خرج او باشم دنبال کار گشتم و در یک شرکت خصوصی به عنوان منشی مشغول شدم، اما حقوقم به اندازه ای بود که می توانستم پول مهد شیرین . کرایه ماشین و نهار را بپردازم، در حالی که مهرداد توقع داشت کرایه خانه را هم من بدهم.
خب، اگر قرار باشد کرایه خانه را هم بدهم، چه احتیاجی به تو دارم؟
مهرداد خندید و گفت:
من سایه سرت هستم.تا موقعی که می دانند شوهر داری جرات نمی کنند چپ نگاهت کنند. مثل اینکه فراموش کرده ای از دست خانواده ات و اطرافیان می خواستی خودت را بکشی...
مدتی دندان به جگر گذاشتم تا اینکه از مهرداد بار دار شدم. او خیلی ناراحت شد و گفت:
بچه را سقط کن!
چرا؟ مگر تو قصد ازدواج دائم با مرا نداری؟
نه...چون راستش وقتی خوب فکر کردم، دیدم امثال تو در همین تهران فراوانند و من برای اینکه ثواب بیشتری ببرم می توانم چند نفر دیگر راتحت پوشش خود بگیرم. ازدواج موقت بهترین راه است. بعضی زنان بیوه و مطلقه فقط حاضرند سایه یک مرد بالا سرشان باشد. نه توقع خرجی دارند و نه آپارتمان...
حالم از تو بهم می خورد وهرداد...برو گم شو!
و او رفت، بدون اینکه حتی کوچکترین آدرسی از او داشته باشم . بچه ام به دنیا آمده...مهلت عقد موقت به پایان رسیده و من مانده ام و یک بچه بی شناسنامه...نمی دانم...نمی دانم چه کنم؟... ای کاش ان شب مهرداد کمی دیرتر ترمز گرفته بود و من زیر چرخ های ماشینش له شده بودم. کاش از او بچه دار نمی شدم.
نظری? روانشناسی این ماجرا:
هر مشکلی هر چند سخت راه حلی دارد که با تکیه بر عقل و تدبیر و با مشورت می توان به آن رسید. سودابه به جای اینکه مشکل خود را ریشه یابی کند و در پی حل منطقی ان بر آید ، شتابزذه و احساسی تصمیم گرفت و بدترین راه یعنی خود کشی را انتخاب کرد که نه از لحاظ شرعی و نه از لحاظ اجتماع پسندیده است. سودابه در مرحله دوم نیز شتابزده عمل کرد و بی هیچ فکری به عقد موقت مهرداد درآمد و با صحنه سازی، خانواده خود را فریب داد. کسی که راه درست و صحیح را برای حل مشکلات انتخاب نمی کند، نباید انتظار موفقیت داشته باشد.
طلاق عاطفی» شوهرکشی می آورد | |
|
موسیقی درمانی و تاثیر آن در درمان بیماریها
در دنیای پرشتاب امروز، دنیایی که بدخوابی، استرس و سبک زندگی شتاب زده امری عادی محسوب میشود، "موسیقی درمانی" و به عبارتی دیگر بهکارگیری موسیقی برای بهبود موقعیتهای مختلف، رویکردی بسیار جالب میتواند باشد.
موسیقی درمانی یکی از جلوههای کاربردی موسیقی در زندگی عموم است و آشنایی با این رشته میتواند استنباط و انتظار عموم از موسیقی را ارتقاء بخشد و ذهن را به سوی کاربرد گسترده آن متوجه کند.
ارتقای درک علمی از موسیقی و ترمیم فرهنگ شنیدن موسیقی باعث میشود درک موسیقی از گردونه محدود احساس فراتر رود و بر فضای گسترده و فکورانه آن افزوده شود به گونهای که فرد موسیقی را عمیقا بفهمد و به خوبی در اختیار گیرد.
موسیقی درمانی در درمان افرادی که دچار ناتوانیهای مختلفی از جمله عقب ماندگی ذهنی، تاخیر یافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی و دیگر مشکلات بودهاند، نتیجه موفقیتآمیزی داشته است.
موسیقی درمانگر، اهداف و مقاصد را بر اساس نیازهای خاص درمانجو دنبال میکند و برای پیشبرد این اهداف از شیوههای گوناگونی استفاده میشود برای مثال، آواز خواندن میتواند به افراد مبتلا به بیماری آلزایمر کمک کند تا حافظه دراز مدت خود را به کار اندازند.
نواختن آلات موسیقی با همسالان یا فرد یا افراد درمانگر، میتواند مهارتهای میان فردی و یا قدرت برقراری ارتباط با دیگران را افزایش دهد و کارکردهای اجتماعی را بهبود بخشد. از همه مهمتر اینکه افراد احساساتشان را در روشی مطمئن و لذتبخش بوسیله نواختن موسیقی، گوش کردن به موسیقی و حرکات موزون و هماهنگ با موسیقی بیان میکنند.
موسیقی میتواند استرس را کاهش دهد. به عنوان مثال، برای مقابله با هراس از صحبت در مقابل دیگران و ترس از روبرو شدن با شخصیتهای با نفوذ میتوان از واکنشهایی که با موسیقی راک تهییج شده است استفاده کرد.
طبیعی است که سلیقه شخصی روی عکسالعمل شنونده نسبت به موسیقی، اثر دارد از این رو باید برای استفاده بهینه از موسیقی درمانی جهت کاهش تنش و استرس، سلیقه شخصی افراد در نظر گرفته شود.
هرچند استفاده از موسیقی آرامبخش یا محرک میتواند در موارد مختلف مفید باشد، اما در عین حال موسیقی دارای ظرایفی است که عکسالعملهای پیش بینی نشدهای را در بعضی افراد بیدار میکند.
به عنوان مثال موسیقی ریتمیک آرام که در موارد عادی نوعی موسیقی آرامبخش محسوب میشود میتواند برای در بعضی شنوندهها احساسی غریب و یا ترس آور ایجاد کند.
دکتر "علی زادهمحمدی" رئیس انجمن موسیقی درمانی ایران در تعریف موسیقی درمانی میگوید، "موسیقی درمانی، استفاده تجویز شده و سازمان یافته از موسیقی یا فعالیتهای آن برای تغییر حالات ناسازگار زیر نظر موسیقی درمانگر برای کمک به مراجعین در رسیدن به اهداف درمانی است."
این متخصص موسیقی درمانی میگوید موسیقی درمانی وسیله سرگرمی و بازی نیست بلکه عامل اصلاحکننده تجویز شدهای است که به بهبود سازگاری رفتار و حالات کمک میکند.
در پنجاه سال گذشته تحقیقات بسیار زیادی انجام شده است که نشان میدهد موسیقی روی بسیاری از بیماریها از جمله ناراحتیهای تنفسی، بیماریهای قلبی، دردهای کلیوی، بیماریهای کودکان، ناراحتیهای قبل و بعد از جراحی، دردهای زایمان ، کما، سوختگی و عوارض سرطان اثر دارد.
بیشتر مادران هنگام بارداری نگران وضعیت خود هستند این نگرانیها اگر چه بیشتر در اثر خیال و تصورهای شخصی است اما از تنش و نگرانی آن نمیتوان چشمپوشی کرد و خواهناخواه مادر را دچار ناآرامی میکند.
پزشکان برای تقویت آرامش مادران همواره روشهای غیردارویی را توصیه میکنند روشهایی که کمک میکند تا از تشویش و نگرانی مادر کاسته شود که تمرینهای "تن آرامی" ? Relaxation?از جمله مهمترین این روشها است.
دکتر زادهمحمدی در این خصوص میگوید استفاده از موسیقی آرامبخش همراه با تمرینهای تنآرامی توام با تصور هدایت شده، روش رایجی برای تقویت آرامش مادران است.
خواندن ترانهها و انجام بعضی از تمرینها موجب میشود که مادر آرامش پیدا کرده و خاطره مثبتی از اتاق عمل دریافت کند.
به گفته کارشناسان، موسیقی در درمان برخی از بیماریهای روانی، افسردگی، میگرن، سردردهای عصبی واضطراب موثر است.
اوج انتقال احساسات و تاثیرات در موسیقی نهفته است و یک موسیقی واقعی و خوب میتواند بر لایههای وجودی فرد اثر بگذارد و به زندگی انسان معنا و جهت ببخشد.
برخی آزمایشها نشان داده است افرادی که بعد از عمل جراحی برایشان موسیقی پخش میشود، تحمل درد بیشتری دارند و برای تسکین درد خود کمتر تقاضای مسکن میکنند.
دکتر "غفار ملک خسروی" روانشناس و دبیر انجمن موسیقی درمانی نیز با اشاره به این که اضطراب و افسردگی پایه و اساس بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی هستند، گفت بر اساس تحقیقات مختلفی که تا به حال صورت گرفته، با استفاده از موسیقی درمانی و تمرین تنآرامی استرس و افسردگی کاهش مییابد و در پی آن از شدت بیماریهای جسمی و روانی فرد هم کاسته میشود.
وی میگوید در مورد بیماریهایی همچون میگرن که ارتباط مستقیمی با میزان اضطراب و استرس وارده به افراد دارد، با کمک موسیقی میتوان در جهت کاهش استرس و در نتیجه کاهش شدت دردهای میگرنی گام برداشت.
زمانی که انسان درد دارد آستانه تحمل او پایین میآید و به عبارتی حساستر میشود در اینجا موسیقی و تمرین تن آرامی میتواند منجر به ایجاد آرامش در فرد شود.
به گفته این متخصص موسیقی درمانی تاکید بر این نکته مهم است که موسیقی به تنهایی کار درمانی نمیکند بلکه به عنوان یک روش حمایتی، در بالا بردن کیفیت سلامت روانی و جسمی افراد کمک میکند.
به کار بردن موسیقی در بیمارستانها، رستورانها، پارکها و ... در ایجاد آرامش و احساس خوشایند در افراد موثر است.
انواع موسیقی برای کمک به حل مشکلات مختلف، موسیقیها یا سازهای مختلفی وجود دارد که درمانگر آن را بر اساس شناخت مشکل در بیمار با هدف کم کردن یک مشکل خاص، انتخاب میکند.
دکتر ملکخسروی میگوید به عنوان مثال اگر فردی مضطرب است این فرد در درجه اول به آرامش نیاز دارد و برای او از یک موسیقی آرامبخش که ریتم کمتری دارد و فواصل گامها هم در آن کم است استفاده میشود.
موسیقی به دلیل جذاب بودن میتواند در وجود همه کس و در سطوح و واکنشهای مختلف بدنی و روانی به راحتی و با احساس خوشایندی نفوذ کند.
وقتی برنامههای موسیقی درمانی میتواند بر بیمارانی که در حالت بیهوشی کامل به سر میبرند اثر بگذارد، طبیعی است که تاثیر آن بر بیماریهای ساده بیشتر است.
از نظر پزشکی یک بیمار وقتی در بیهوشی کامل به سر میبرد و علایم حیاتی او به کمترین حد میرسد در بدترین شرایط قرار دارد (اغماء) در چنین حالتی موسیقی درمانی توانسته است در حد هر چند اندک، ارتباط و حیات روانی و جسمانی را به بیمار بازگرداند.
علت تاثیر موسیقی درمانی روی بعضی از علایم بیماریهای مزمن و حاد پزشکی، جذاب بودن ذاتی و نیروی محرک و قوی آن است.
در سالهای اخیر در آمریکا از موسیقی به عنوان داروی پیشگیری و تقویت کننده سلامت و شخصیت استفاده میشود و به نظر میرسد که موسیقی باعث تجدید حیات میشود بعد از آمریکا پیشرفت سریع موسیقی درمانی در انگلستان بوده است.
پدید ه یی که در غرب کشور بیداد می کند ...
خودت را تا صبح می کشی !
گروه ویژه – غروب بود ، آبانماه هم بود ، گورستان پر از سرما و نیستی بود. ناله های سوزناک زنی از مرده شور خانه می آمد که حوصله مردها را سرمی برد . مضطرب بودند ، زیر لب چیزی می گفتند و دود سیگارشان را در نگاه یخ زده یکدیگر می ریختند . پیر مردها نزدیک در مرده شور خانه نشسته بودند و آرام با یکدیگر صحبت می کردند و گاهی با شیون و ناله های زن ، سرشان را از روی ناراحتی تکان می دادند . زنی از مرده شور خانه بیرون آمد . خم شد و در گوش یکی از پیرمردها چیزی گفت بقیه کنجکاو به آنها نگاه می کردند . زن پیامش را رساند و بالای سر پیرمرد به انتظار پاسخ ایستاد ، چهره پیرمرد در هم رفته بود ، رو به پیرمردی که نگاه منتظرش را به او دوخته بود گفت : (( میگن نمی شه میت رو شست ، چی کار کنیم )) پیرمرد که سرش را برای شنیدن جلوتر برده بود به حالت اولش برگشت و گفت : (( زود کفنش کننند کار تمام شود ، خدا از سر تقصیراتش بگذرد ! )) زن به مرده شور خانه برگشت ناله ای که از مرده شور خانه می آمد سوزناک تر شد . مردها بیشتر احساس ترس کردند ، طاقت تحمل خشم سرد گورستان ر انداشتند . تا اینکه جنازه را بیرون آوردند ، چهارزن میانسال چهار گوشه تابوت را گرفته بودند و زن جوانی پشت سر آنها با ناله های آشنای خود می آمد . مردها بلند شدند ، آخرین پک ها را به سیگارشان زدند ، تابوت را از زنها گرفتند و برای نماز جلوی مرده شور خانه گذاشتند ، دو نفر از آنها رفتند تا سید پیری را که از زور سرما به داخل اتومبیل پناه برده بود بیاورند ، پیرمرد عصا زنان آمد . جلوی تابوت ایستاد و پیش از آنکه نیت کند ، سرش ر ابرگرداند و داد زد : (( گفتید زن است )) ، (( بله )) سید غریبه یی بود ، (( میرزا مروت )) حاضر نشده بود برای میت دختری که از خانه فرار کرده و خودش را آتش زده بود نماز بخواند .
پیرمرد بی خبر از همه جا نماز میت را خواند . سپس مردها تند دست به کار شدند و جنازه ریحانه را با عجله درقبرکم عمقی که ناشیانه کنده شده بود قرار دادند . ناله ها ی زن جوان شدت گرفته بود زن های دیگر او را احاطه کرده بودند تا مزاحم کار مردها نشود ، گویی همگی عجله داشتند تا پرده آخر یک تراژدی را هر چه زودتر تمام کنند ، بخاطر همین بود که مردها در ریختن خاک بر یکدیگر پیشی می گرفتند . پس از اتمام کاربا قدم های تند و تنی خسته برگشتند ، گویی بار سنگینی را از دوششان برداشته بودند ، همه چیز تمام شده بود آبروی ریخته شده را خاک کرده بودند ، انگار اصلا ریحانه یی وجود نداشته است ، دختری که تا دیروز از هر انگشتش هزار هنر می بارید ، انگشتانی که در آتش جهل مردمان عجول سوخت ، نفرین بر چشمانی که او را با پسر همسایه در حال حرف زدن دیده بود ، آن وقت نا مادری اش الم شنگه یی به پا کرد ، اول فحش و کتک ریحانه بود ، بعد کشاندن موضوع به در و همسایه او که فرصتی به دست آورده بود تا از شر ریحانه خلاص شود ، برای اینکه رابطه آنها را ابدی کند ، حرفهایی بر زبان آورد که ریحانه مجبور شد همان روز از ترس پدر و برادرهایش به خانه خواهرش در شهر فرار کند . اما قضیه چنان در روستا پیچیده بود که جز مرگ راه دیگری نبود . خودش را در انبار خانه خواهرش به آتش کشید . خواهری که او را فهمیده بود و با ناله هایش حوصله مردها را سرمی برد .
از ریحانه و ریحانه های دیگر چیزی جز خاطره روزی که خودشان را به آتش می کشند باقی نمی ماند . خبری که همه جا پخش می شود ، مردم با شنیدن آن افسوس می خورند (( حیف شد )) ، (( طفلی چقدر عذاب کشید )) ، (( مثل یه دسته گل بود )) ، (( خدا بگم فلانی را چه کند )) ....
خبری که بر صفحات حوادث روزنامه ها نقش بسته و مو به تن خوانندگان سیخ می کند . آیا تا به حال دچار سوختگی شده اید ؟ مثلا انگشتان ، موقعی که به ظرف غذای روی اجاق دست می زنید ؟ سوزش شدیدی دارد و براحتی ول کن نیست ! حالا تصورش را بکنید یک دخترچهارده ساله وقتی با ریختن نفت به سر و رویش خودش را به آتش می کشد چه حالی پیدا می کند . آتش تمام وجودش را فرا می گیرد ، گیس های بلندش را ، چشمان زیبا و صورت معصومش را جیغ می کشد ، دست و پا می زند ، خودش را به درو دیوار می کوبد ، اما آتش قانون خودش را دارد و هیچ منطقی را بر نمی تابد ، همانند قانون کهنه جهل و نادانی که دخترک را به دامن این آتش سوق داده است . از آن دختر ظریف با آن خنده های ریز و نگاه های شیطنت آمیز ، توده یی در هم از گوشت و استخوان و لباسهایش بر جای می ماند ! چرا ؟ محمد دهگانپور کارشناس امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی می گوید : این پاسخ فرد به وضعیت اجتماعی موجود است. نوع ابزاری که برای خودکشی انتخاب می شود نشان دهنده ساختار روانی و پیامی است که فرد می خواهد به جامعه برساند تا بیشتر آنها را تحت تاثیر قرار دهد ، چنین حالتی در اعتراض های سیاسی نیز دیده می شود. واقعیت این است که راه دیگری وجود ندارد کسی به خواسته های آنان توجه نمی کند ، عموما در وضعیت عادی ، حق حرف زدن ندارند ، چه رسد به زمانی که از دید جامعه انسانهای گناهکارنیز شناخته شوند . در واقع ریحانه با هیچ منطقی نمی توانست بی گناهی خود را ثابت کند و تا آخر عمر باید نگاههای سنگین دیگران و نزدیکانش را که او را به چشم یک دختر هرزه می دیدند تحمل کند ، آخر سر هم مجبور بود با پیرمرد ی از روستای دیگر ازدواج کند ، در سایر موارد هم ، زن مجبور است که تحمل داشته باشد تحمل فقر ، تحمل کتک ، تحمل شوهرمعتاد ، هر گونه اعتراضی او را به بی لیاقتی متهم خواهند کرد ، او خودش را به آتش می کشد تا آنجا که می تواند خودش را نشان دهد ، جیغ و داد بکشد و همه بی تفاوت های پیرامونش را برای خاموش کردنش به شتاب وا دارد ، تا حداقل کسی متوجه او باشد که احساس دارد و سوختن را می فهمد ......
دهگانپور درخصوص وضعیت اجتماعی مناطقی که بیشترین آمار خودسوزی را دارند می گوید : در این مناطق ( غرب کشور ) جامعه ظاهرا شهری شده است اما زیر ساختهای آن همچنان قومی و قبیله یی باقی مانده است . زیر ساخت هایی که با توسعه اجتماعی همخوانی ندارند در نتیجه قشر جوان جامعه با تعارض مواجه می شود . عناصر فرهنگی کهنه و متحجرانه این زیر ساخت ها حتی خودکشی را به این جوانان تحمیل می کنند ، مثلا تا گفته شود (( دخترت با فلانی دیده شده ؟ )) پدر یا برادر دختر ضمن تنبیه به او می گویند (( خودت را تا صبح می کشی )) .
این کارشناس روانشناسی در ادامه می گوید : عدم توسعه متعادل در مناطق غرب بویژه ایلام ، زمینه این قبیل حوادث را فراهم کرده است . ما از حقوق زنان حرف می زنیم ، شعار می دهیم ، و در رسانه های خود حضور آنان را منعکس می کنیم ، اما این وضعیت بطور کامل در کشور حاکم نیست ، در بسیاری از مناطق فشارهای سنتی همچنان رواج دارند ، برای همین زمانی که جوان تحت تاثیر این شعارها عمل می کند از سوی این سنت ها ی کهنه سرکوب می شود . کارشناس امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی درباره راهکارها و برنامه های پیشگیرنده در این خصوص می گوید : نمی توان یکشبه عناصر کهنه و متحجر فرهنگی مربوط به دوره پدر سالاری را از بین برد و یک پدربزرگ را عوض کرد تا مثل نوه خود فکر کند ، نیاز به برنامه ریزی های گسترده دارد باید فرهنگ جدید را به اشکال مختلف آموزش داد و جو موجود را باز کرد.
وی درادامه می گوید : وقتی در محیطی خودکشی روی می دهد نباید افراد دیگر آن محیط را به حال خود رها کرد این محیط را باید زیرنظرگرفت و با ارایه خدمات مددکاری و روانپزشکی از بروز پیامدهای بعدی جلوگیری کرد ، اما این مراقتب ها صورت نمی گیرد حتی فردی که خودکشی کرده پس از یکسری خدمات صرفا پزشکی به حال خود رها می شود ، در حالی که بیش از یک سوم این افراد دوباره خودکشی می کنند .
تا همین اواخر بحث خودسوزی تنها به مناطق غرب کشور خلاصه می شد ، اما اخبار مربوط به استان های قزوین ، مازندران و فارس نشان می دهد که باید این پدیده را به شکل جدی در مناطق مختلف کشورریشه یابی کرد . اخباری که بیانگر کاهش سن خودسوزی و افزایش موارد آن است ، متاسفانه به دلیل محافظه کاری های اجتماعی آمار و اطلاعات دقیقی از خودسوزی زنان دردست نیست ، تحقیقات انجام گرفته نیز منطقه یی و استانی بوده و عملا آماردقیقی از نرخ خودکشی و خودسوزی درکل کشور ارایه نمی دهند . با این حال در بیشتر این تحقیقات اختلاف ها و کشمکش های خانوادگی ، فقر ، ازدواج تحمیلی ، اعتیاد ، تشدید فشارهای سنتی بر زنان به عنوان عوامل خودسوزی افراد درنظر گرفته شده است . آمارهای منطقه یی نشان می دهد که خودسوزی درسالهای اخیرافزایش یافته است . به عنوان نمونه در استان ایلام آمار خودسوزی 14 درصد درصد هزاز نفردرسال 75 به 29 درصد درصد هزار نفر در سال 80 رسیده است . درهمین سال آمار استان کرمانشاه 31 درصد و همدان 28 درصد در صد هزار نفر گزارش شده است .
افزایش این آمارها و مشاهده موارد خودسوزی در استانهای دیگر نشان می دهد که شعارها و برنامه های فرهنگی مبتنی بر حفظ حقوق و آزادی زنان و جوانان بطورکامل تحقق پیدا نکرده است .
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.